Tuesday, June 29, 2010

یه لحظه خواستم بلند شم به این پسره رو میز بغلی بگم خوشبحال اونی که تو می کنیش بسکه خوبه لامصب
سه روزه دارم سعی می‌کنم یه فایل 300 کیلوبایتی دانلود کنم نمی‌شه، طبعن هم فقط رویه این سرور این فایل موجوده و مطمئنم هیچ‌ جای دیگه‌ای نیس که مثلن بگی سورسه دیگه‌ای هم هست این نشد فدای سرت اون یکی سرور. اولش گفتم شاید آی‌پی‌م بلاک می‌کنه، وی‌پی‌ان کار ساز نبود، یه سرور مجازی دیگه درست کردم رو هاستم که از اون کانکت شه، کار ساز نبود. گفتم چمی‌دونم شاید فایل مشکل داره تست گرفتم دیدم نه بقیه فایل‌ها هم همینطوره. گفتم شاید یارو پسورد گذاشته حتمن باید یوزر داشته باشی با هزار تا کثافت کاری رفتیم تو یه اکانت به زور درست کردیم یعنی یه جورایی خودمون ادمین جا زدیم، باز نشد. اف‌تی‌پی سایت خواستیم کانکت شیم نشد. نه ارور میداد نه چیزی میگفت میومد لود کنه که فایل بده من همون حالت می‌موند. نشستم کل کد‌های سایت خوندم باز نفهمیدم چشه. دیگه بیخیال هم شده بودم گفتم بزار با اکسپلورر یه چک بکنمش عین آب خوردن دانلودش کرد. من ریدم به قبرت سازنده سایت، دستت دره کونت با این طراحیت

Monday, June 28, 2010

دو سه ساله با همیم.
نه دوس‌دختره منی نه من دوس‌پسرتم نه با هم دوستیم نه با هم دشمنیم
نه با هم کاری داریم نه با هم حرفی می‌زنیم
نه من تورو اونطوری می‌شناسم نه تو من اونطوری
نه من می‌دونم ننت کیه بابات کیه خونت کجاس نه تو می‌دونی ننم کیه بابام کیه خونه‌م می‌دونی کجاس
نه می‌دونم شغلت چیه نه می‌دونی شغلم چیه
نه می‌دونم از کجا میاری ‌می‌خوری نه می‌دونی از کجا میارم می‌خورم
نه می‌دونی چی‌ دوس دارم نه می‌دونم چی دوس داری
نه شماره موبایلت حفظم نمی‌دونم تو شاید شماره موبایلم حفظ باشی
هیچی نیسی برام، همه چیزی. هیچی نیسم بازم نمی‌دونم برات چیزی هستم یا نه
من فقط می‌دونم سیگار میکشی خیلی. مست می‌کنی زیاد. لیموترش دوس نداری، معاشرت نمی‌کنی، بعضی وقت‌ها اندی میزاری اونجایی که میگه " بیا با عشق احساس من دوباره بشناس" میشینی گریه می‌کنی، کیلو کیلو کتاب جمع می‌کنی؛ نمی‌خونی، خودکار آبی همیشه استفاده می‌کنی، تو کیفت سوزن نخ داری، یه کانورس بنفش داشتی که فقط یه بار دیدم پات کنی، من به آدم‌های پشت تلفنت میگی خونه پوری‌اینام . بعضی شب‌ها میای وقتی من پشت لپ‌تاپم خابیدم سرت میزاری رو دستم به سقف نگاه می‌کنی

Sunday, June 27, 2010

بزنیم؟
- بزنیم
کیر تو از من بهتر
دوف
دیش
تیگ
توگ
-
-
-
بپیچ بریم

Saturday, June 26, 2010

یه روز از خواب پاشد به این نتیجه رسید دیگه قرصهاش نخوره به جاش اعصاب اطرافیانش بگاد
اس‌ام‌اس میدی پوریا حالم ازت بهم می‌خوره جواب می‌دم خب؟لبخند کجم میزنم ، تو حال خونه صدای وحشتناک خنده میاد، من نشستم رو سنگ‌های کف اتاقم zbigniew preisner برام داره می‌خونه و من فکر می‌کنم اگه بخوام اسم اینو فارسی بنویسم چطوری بنویسمش؟

Friday, June 25, 2010

من نگرانم که اگه برگردی چی میشه تو نگرانی اگه برنگردی چی میشه

Wednesday, June 23, 2010

میرم فیس‌بوک فرند رکوئست‌هام نگاه می‌کنم چار پنج نفر ادد کردن که نمیشناسم دیگه مسیج نمیزارم شما همونجا میگم نچ نمیشه من ادد کرد.
میرم تو پروفایل یلدا، نمی‌دونم چرا نکبت هزار ساله عکسش همونه تصور میکنم الان دیتیلز عکس نگاه کنی مثلن تو قسمت مارک دوربینی که این عکس باهاش گرفته شده یه لینک باشه که همچین چیزی نشون بده
تا هم میان حرف بزنن میگن از نظر علمی ثابت شده‌اس. دقیقن نمی‌دونم حرف‌های تخمی اینا با علم ثابت میشه برای من نمیشه؟
به ریدر نگاه می کنم و تعجب می کنم چرا ان های مجازی کجان که بیان بگن ریدر جای خوندن فیدهای علمی هست. کجان که بیان بگن چقدر بی ادب شدین و بگن من واقعن متاسفم که به اینجا کشیده شده ریدر و قهر کنن برن

Tuesday, June 22, 2010

دقیقن همون لحظه ای که من میخوام بخوابم، پشه ها باید حمله کنن، رعد برق بزنه، با صدای بلند تلویزیون ببینی، تلفنت هی زنگ بخوره، بیای کلت‌ بکنی هی بمالی به صورت من خودت لوس کنی، اون مخلوط‌کن از برق در بیار بی‌سرزمین.
برق‌ها اومد.
من الان نیم‌فاصله دارم، ویرگولم قشنگه، لازم نیس‌ اکسیژن رسانی کنم به شمع‌ها، برای داشتن ژ لازم نیس شیفت بگیرم ز بزنم.
برقها رفت.
شمع روشن کردم. شمعها بد میسوزن یعنی از این مدلها که هی سوسو میکنن. دو حالت داره یا اکسیژن کم میرسه بهشون یا جنس پارافینش مشکل داره. فعلن اکسیژن رسانی میکنیم بهشون تا ببینیم چی میشه
برقها رفت.
پاور پلن عوض می کنم از های پرفومنس میزارم رو پاور سیور رسمن لپتاپ میشه چرتکه. اون قدری که حتی نمی تونم فایر فاکس باز کنم.

Monday, June 21, 2010

برقها رفت.
دارم از این بستنی ها میخورم که توش فالوده داره, پنداری یه تیکه از زیر پای مادرته.
این آژیر آتیش نشانی هارو عوض کردن کردن شبیه آژیر ماشین پلیس های آلمان.
عین تراکتور کار می کنم قد فرغون پول در نمیارم.

Friday, June 18, 2010

They hurt you at home and they hit you at school
They hate you if you're clever and they despise a fool
Till you're so fucking crazy you can't follow their rules
A working class hero is something to be

ozzy osbourne-under cover- working class hero(composer j.lennon)

Thursday, June 17, 2010

می خوای برای انتم بشین یه اسکریپ بنویس.

Wednesday, June 16, 2010

ساعت دو از بیخوابی بیکاری بی‌اعصابی رفته بودم تو پارکینگ امام‌زاده چی‌چیه‌ تو میدون تجریش نشسته بودم تو ماشین ، یه پسرس به اسم عارف شب‌ها بساط می‌کنه اونجا، بلال، لبو، چایی نبات، سیگار این حرف‌ها.

برای خودم چایی نبات خریده بودم، یه چارتا هم از این دختر فراری‌ها جمع شده بودن دور بساط یارو. یه مشت چرک‌چول.

بعد یکیشون گفت بچه سوسول تو برای چی اینجایی؟ گفتم همینطوری، بیکاری، بی‌خوابی. گفت زن داری؟ گفتم زنم دارم

. گفت زنت گاییدم که یه کاری کرده باهات که نصفه شبتم اینه حالت

عالمی دارن‌ها. فراری‌هم نشدیم

Monday, June 14, 2010

شلوار جین پاره میبینم
کانورس کثیف و پاره میبینم
لباس چروک و کثیف میبینم
میخوام به یارو بدم
جابولانی.

Sunday, June 13, 2010

صدای کفش پاش میاد دینگادیگادلینگدیلینگ
دو حالت داره یا زنگ می زنم میگم امروز بیاید خونه من شام مثلن
یا زنگ میزنی من شام میام خونه ات
مورد دوم هستم.

Saturday, June 12, 2010

توپمون افتاد تو حیاط مدرسه، رفتیم در زدیم باز نکردن. توپمون می‌خاستیم از دیوار مدرسه رفتیم بالا پریدیم تو مدرسه، داشتیم دنبال توپ میگشتیم، علی سینی لواشک سرایدار مدرسه رو پیدا کرده بود. داشت می‌خوردش، سرایدار با چوب جلومون ظاهر شد. شروع کرد با لهجه شدید ترکی داد زدن کی آی دزد بگیرش، دیوث‌ها، جاکش‌ها. اینجا دارین چه غلطی می‌کنین. علی گفت داد نزن بابا توپمون افتاد اومده بودیم ورداریمش.

پسره گفت: گه خوردین، باید زنگ بزنم صدوده

گفتم علی این داره کس‌شر میگه بیا میریم سمت در اومد سمتمون هولش میدیم فوقشم دو تا میزنیم تو سرش می‌ریم پی زندگیمون. زنگ زد صدوده مجبور شدیم وایسیم، هم ماشینمون جلو در مدرسه بود هم می‌رفتیم احتمال می‌دادم شماره پلاک برداره

مامور اومد تا رسید پسره داد زد جناب سرهنگ اینا دزدن من این‌ها رو حین دزدی گرفتم

مامور اومد گفت اینجا چیکار می‌کردین گفتیم توپمون افتاده بود تو حیاط اینجا؛ زنگ زدیم جواب ندادن اومدیم، خودمون بردارمش

مامورخندش گرفته بود تقریبن و فهمیده بود ما کلن دزدی بهمون نمی‌خوره. شروع کرد کسشر گفتن که این کارتون فیلانه فولانه این آقا اگه رضایت بده که هیچ من گزارشم نمی‌کنم این حرف‌ها.

پسر شروع کرد داد زدن که آی نه این‌ها اومدن لواشک‌های من دزدین خوردن بعدم اینکه کرست ناموس من دیدن همین بی‌پدر مادر وسایل ناموس من دیده. شما فکر کردین من از این بچه‌ تهرونی‌های بی‌غیرتم مثل شما شلوار جین پوشیده‌ها نخیر آقا نخیر آقا

مامور اخم کرد گفت خجالت بکشین. پدرتون در میارم، ال می‌کنم بل می‌کنم

گفتم بابا ما اصلن از وقتی اومدیم تو این حیاط به جز این آقا کس دیگه ای ندیدیم، علی تو اصلن ناموس این دیدی که این میگه؟

علی گفت شما بچرخین وسایل ناموس ایشون میبینید نا خاسته، برگشتیم دیدیم سوتین زن یارو به بندرخت آویزونه.

خلاصه بعد از دادن پول کل لواشک‌های توی سینی آقا رضایت دادن ولمون کردن.

Friday, June 11, 2010

You give me now the meaning of life...
With you I'm feeling alive
Ooooooo...
همیشه یه چیزی هست برای توضیح دادن.

Wednesday, June 09, 2010

ساعت پنج صبه

میموری موبایلم پنج مگابایت بیشتر جا نداره، دارم فکر می‌کنم بین ویوا لا ویدا یا لاست آکوستیک ورژن کولد پلی کدوم بریزم توش که فردا گوش بدمش

باید هشت صب برم سرکار

کی بخوابم؟ کی پاشم؟

یه هارد اکسرنال خریده برام از لپ تاپم بزرگ تره.

Sunday, June 06, 2010

بیش از ده هزار سینی گه وجود داشته که من از هر سینی یه قاشق خوردم.

Saturday, June 05, 2010

یه پروژه تقریبن یک ماه سخت داشتم برای طراحی یه سری توالت، چیزی که خیلی مهم بود پیاده کردن چار تا توالت و چار تا حموم بود که به صورت جداگونه باید اجرا می‌شد، برای صاحب پروژه شدیدن مهم بود که از فضای کم اونجا بهترین استفاده رو بکنیم و مقداری هم فضا برای گذاشتن دو تا دستشویی داشته باشیم. تقریبن بعد از دیوارکشی یک‌ماهی طول کشید که تریدی کار آماده بشه، نقشه آماده شد دادیم دست پیمانکار، مادر جنده امروز زنگ زده میگه توالت‌هایی که کار کردین سمت قبله‌اس من مسلمونم نمی‌تونم این کار بکنم. رید تو یک‌ماه از وقت من کسکش.

Wednesday, June 02, 2010

حوصله ندارم تا کامپیوتر برم، لپ‌تاپ باز کردم رو تختم، یه عکس شدید سنگین گذاشتم تو فتوشاپ شروع می‌کنم ادیت کردنش تا پن دقیقه اول همه چیز داره خوب کار می‌کنه به سایدبارم نگاه می‌کنم دمای سی‌پی‌یو به حالت شدیدی داره میره بالا. پلیرم قطع می‌کنم، باز میرم تو فتوشاپ، میبینم فایرفاکس رسمن داره رم می‌گاد، فایرفاکسم می‌بیندم، شروع می‌کنم ادامه کار، فن لپ‌تاپ روشن میشه، سر پنکه میچرخونم رو به لپ‌تاپ، فن خاموش میشه، دمای سی‌پی‌یو داره میاد پایین. آب دماغ منم باهاش میاد پایین از باد پنکه، ریدم به ویستا، ریدم به فتوشاپ، ریدم به تو جاکش که انگار نه انگار هشت گیگ رم روته کس‌کش 64 بیتی، ریدم به گشادیم.