صب از پاشدم دانيال اومده بود پيشم، بي دليل باهام قهر كرده بود. هر چيزي بهش ميگفتم محل نميزاشت.
بعد دو ساعت اومد گفت با من قهري گفتم نه چطور گفت من دوست دارما.
رسمن پشمام ريخت من واقن فكر نميكردم ادمي تو دنيا باشه من بدون اون بميرم
Saturday, October 27, 2012
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment