Monday, August 27, 2012

بيمارستانم، على كشاله پاشو عمل كرده. اون رو مرفينه من رو علف؛ جفتى نعشه ايم، از اتاق زدم بيرون برم يه تابى بخورم تو حياط بيمارستان، داشتم كسچرخ ميزدم تو حياط چشام به خيابون. نميدونم به خاطر رنگ آبى ماشين ه بود يا به خاطر قيافه يارو ياد امين افتادم. امين يلدا، بعد پرت شدم به سال ها قبل ياد يه ايميل كه يلدا رسيده بود بهم ايميلى كه هيچ وقت جواب ندادمش. احتمالن آلمان بودم اون موقع، درد دلاى خيلى رفاقتى بود. روزى ان تا ايميل اينطورى رد بدل شده بود بينمون، ولى اون ايميل هنوزم براى من خيلى خاصه

No comments: