Thursday, April 29, 2010
Tuesday, April 27, 2010
Monday, April 26, 2010
Saturday, April 24, 2010
من همیشه فکر میکردم باید 3 اردیبهشت 89 دیگه خوشبختترین آدم روی زمین باشم. این فکرم از سال 80، 81 باهامه. تو رویاهام همیشه فکر میکردم 3 اردیبهشت دو تامون زیر آفتاب لم دادیم؛ داریم از آفتابی که رومون میتابه لذت میبریم تو یه جزیرهای که الان که 3 اردیبهشت هم تموم شده پیداش نکردم هیچ ذهنیتی ندارم ازش.
3 اردیبهشت بی دلیل شده بود برای من روز مهمی، همه رویاهای زندگیم ختم میشد به 3 اردیبهشت. خلاصه امروز وقتی دانیال بسته بودم رو سینهام داشتم نودلهای پخته شدمرو با مخلوط تفت داده شده گردو کدو،بادمجون، پیاز و سیر قاطی می کردم فهمیدم، 3 اردیبهشت بود امروز. به دانیال گفتم، دانی امروز 3 اردیبهشت بود من نه تنها به آرزوهایی که داشتم نرسیدم حتی نصف چیزهایی که داشتمم برام شده آرزو دانیال هم عین منگلها نگاه میکرد فقط. خلاصه 3 اردیبهشت هم گذشت.
3 اردیبهشت بی دلیل شده بود برای من روز مهمی، همه رویاهای زندگیم ختم میشد به 3 اردیبهشت. خلاصه امروز وقتی دانیال بسته بودم رو سینهام داشتم نودلهای پخته شدمرو با مخلوط تفت داده شده گردو کدو،بادمجون، پیاز و سیر قاطی می کردم فهمیدم، 3 اردیبهشت بود امروز. به دانیال گفتم، دانی امروز 3 اردیبهشت بود من نه تنها به آرزوهایی که داشتم نرسیدم حتی نصف چیزهایی که داشتمم برام شده آرزو دانیال هم عین منگلها نگاه میکرد فقط. خلاصه 3 اردیبهشت هم گذشت.
Friday, April 23, 2010
Wednesday, April 21, 2010
با راک بزرگ شدم، ناخواسته. عادت دارم بهش، داداشم یه راکر خوب بود. یه آدمی که لااقل موزیکی که گوش میداد میفهمید. راک جذب میکنه، بفهمیش نمیتونی ولش کنی. شاید هر چند وقت یهبار بزنی تو یه سبک دیگه ولی باز تهتهش تو خلوت خودت میای سر همون موزیکهایی که گوش میدادی قدیم. متاسفانه راک دیگه تو دهه 90 مرد، حیف شده دیگه واقعن. من باید دهه 70 به دنیا میومدم. گناه دارم من برای دنیای موزیک هوس، ترنس نیستم.
Tuesday, April 20, 2010
Monday, April 19, 2010
یه فایل پیدا کردم رو هارد کامپیوتر قدیمیه، بعد هی فکر فکر که این چی بوده که اینقدر مهم بوده برام که تو فولدر ایمپورت فایل نگه داری میشده این چیزا. بعد دیدم حتی پسوند فایل هم برام عجیبه با سرچ این حرفها به این نتیجه رسیدیم که بکآپی هستش که بنده از مسیجهای اینباکس موبایلم اون موقع گرفتم. یعنی آرشیو اساماسهای 7 سال پیشم. چه انی بودم اون موقع با چه انایی زندگی میکردم اون موقع، بعد یه سری کلمات نا مفهوم بین من دوسدختر اون موقعام رفت آمد شده بود که یادم نمیومد چیه، مثلن E M K? خب طبعن این معنی نداره ولی اون گفته بود در جوابش A E M. مسنجرم آنلاین کردم دیدم آنلاین بعد استاتوسش نوشته بود E M T? بعد داستان این کلمات یادم افتاد اول جملاتی که به هم میخواستیم بگیم میزدیم با هم خیلی شیک حرف میزدیم الان ولی دارم فکر میکنم دلیل این کاری که میکردیم چی بوده و چرا؟
Thursday, April 15, 2010
Wednesday, April 14, 2010
من معمولن اگه شبها بخوابم. صب ساعت 8 بیدارم، اگه هم نخوابم که صب به صب ساعت بالا سرم که ساعت 8 زنگ میزنه رو قطع میکنم، میرم پی زندگیم. ولی خوب از اونجایی که از ساعت 8 صب تا 12، 1 ظهر با کسی حرف نمیزنم اونچنان هرکی باهام حرف میزنه میگه ااا خواب بودی؟ برو بخواب. بعد اصلن مسئله مهمی نیس این حرف ولی من از تکرار بدم میاد از تکرار اینکه نه بابا خواب کجا بود از فلان ساعت بیدارم.
Friday, April 09, 2010
Tuesday, April 06, 2010
Subscribe to:
Posts (Atom)