Saturday, April 24, 2010

من همیشه فکر می‌کردم باید 3 اردیبهشت 89 دیگه خوشبختترین آدم روی زمین باشم. این فکرم از سال 80، 81 باهامه. تو رویاهام همیشه فکر می‌کردم 3 اردیبهشت دو تامون زیر آفتاب لم دادیم؛ داریم از آفتابی که رومون می‌تابه لذت می‌بریم تو یه جزیره‌ای که الان که 3 اردیبهشت هم تموم شده پیداش نکردم هیچ ذهنیتی ندارم ازش.
3 اردیبهشت بی دلیل شده بود برای من روز مهمی، همه رویاهای زندگیم ختم می‌شد به 3 اردیبهشت. خلاصه امروز وقتی دانیال بسته بودم رو سینه‌ام داشتم نودل‌های پخته‌ شدم‌رو با مخلوط تفت داده شده گردو کدو،بادمجون، پیاز و سیر قاطی می کردم فهمیدم، 3 اردیبهشت بود امروز. به دانیال گفتم، دانی امروز 3 اردیبهشت بود من نه تنها به آرزوهایی که داشتم نرسیدم حتی نصف چیزهایی که داشتمم برام شده آرزو دانیال هم عین منگل‌ها نگاه می‌کرد فقط. خلاصه 3 اردیبهشت هم گذشت.

3 comments:

لا لا said...

من همیشه فکر میکردم سال 88 قراره سال خوبی باشه کلا

Rahila said...

روزا با همدیگه فرقی ندارن.. بوی کهنگی میدن تمومشون.

Raha said...

پاشو 3 اردیبهشت گذشت