Tuesday, December 31, 2013
Monday, December 30, 2013
Sunday, December 29, 2013
فك كنم دومين بار بود باش حرف ميزدم، اصن هيچ شناختى نه ازش داشتم نه ميخام داشته باشم.
هيچگونه احساس فاميل بودن هم بهم دست نداده بود. اينكه ميگن خون، خون ميكشه، كسشره.
ميگه وسيله دارى ميگم بله چطور؟ ميگه بيا مارو ببين. ميگم چشم خدمت ميرسم شروع ميكنه به گفتن كه اره مهندس( شوهرش) كمر درد داره از وقتى برگشتن از امريكا مجبوره ببرتش دكتر، چميدونم خونه ان ساله قديميشون با مهندس چى چى شريك شدن دارن ميسازن. قرار شده حالا فيلان كنن بهمان.
من ادم مشكوكيم، شكاك تخمى. چه دليلى داره بعد ٢٨ سال بياى با من حال احوال كنى؟
عمم بود پا تلفن. ريدم.
Sunday, December 08, 2013
Wednesday, September 11, 2013
Wednesday, August 14, 2013
یه آشنایی داریم ما که زیاد در ارتباط نیستیم اصن زیاد چرا اصن در ارتباط نیسیم از اونجایی که بدک نمینویسه این حرفا من هرزگاهی جلو چشم بیاد نوشته هاش میخونمشون این حرفا.
دو سه بارم شاید با هم حرف زدیم در مورد نمیدونم چی چی.
خلاصه این عزیز تازگیا نمیدونم مریضی چی چی گرفته که شبیه ام-اس میمونه اینا.
این بیچاره هم با اون قلم عجیب غریب اعتیاد آورش مینویسه در موردش من هر بار میخونم دلم ریش میشه به گا میرم از این جبر تخمی زمونه. یعنی کلن من مریض جماعت میبینم میخام خودم بزنم متنفرم از مریضی درد این چیزا.
دل کوچیکم در مورد این چیزا خیلی داغون این حرفا.
کاش ننویسه. یا کاش من بتونم نخونمش.
Thursday, July 25, 2013
شما به من زنگ ميزني، موبايل بنده رو ميگيري.
حالا به هر دليلي من جواب نميدم، يا نميشنوم يا دستم بنده يا كار دارم يا هرچي. مطمين باش اون وسط مينويسه ميس كال ماشالله با وضيعت تخمي مخابرات ايران يه تكسم مياد كه شما يه تماس از دست رفته از فيلان داريد.
حالا من يا زنگ ميزنم يا نميزنم.
اينكه من تو ٥ دقيقه از شما ٤ تا ميسكال دارم باعث ميشه پشمام بسوزه كه واي مرده يكي. با استرس بگيرمت بگم چي شده؟ بگي هيچي خاستم حالت بپرسم
Monday, July 15, 2013
Sunday, July 07, 2013
Thursday, July 04, 2013
Tuesday, July 02, 2013
Saturday, June 22, 2013
Sunday, June 16, 2013
من آدم بد غذاييم، خيلى بد دل اين حرفا. گوشت قرمز نميخورم گوشت مرغ فقط دو سه تا تيكه از فيله اش ميخورم، گوشت سفيد به جز ميگو فيله ماهى شايد. عمده غذاى من سبزيجات ميوه تشكيل ميده پاستا، برنج اين قبيل چيزا
از اونجاييم كه كار اشكى من تايم نداره، خانواده هم كه قربونش برم ندارم، آشپزيم كه كون تنگم كجا بود. عمده وعده غذايى من شده ميوه سبزيجات خام.
بعد رفقا دلشون ميسوزه تقريبن تو هفته پنج شيش بار براى من فيله مرغ ميارن
خدا به سر شاهده امروز احساس كردم اين غذا رو بخورم پا ميشم قدقد ميكنم.
يه وقتايى هم هست من ديگه نميتونم فيله مرغ تحمل كنم ميگم كسخارش دوباره ميشم همون پوريا نون خاليخور سابق.
Saturday, June 15, 2013
Friday, June 14, 2013
Monday, June 10, 2013
نشستم به ديدن عكسات هى ميبينم بيشتر حرص ميخورم، نيلو زنگ ميزنه اين مابين به بدترين حالت ممكن ميرينم سر تا پاش. كاملن بى دليل و مقصرم تويى ، تو باعث ميشى من اينطور بشم. بهترين راه همونيه كع خيلي وقته ميدونم. منه كسكش بايد تورو به طور كامل حذف كنم از زندگيم. اصلن و ابدا نبايد خبردار شم از تو به هر نحوى و دليلى.
Tuesday, June 04, 2013
براى هومن نوشتم
"برادر، رفيق، به نظرت فهيمتراز من. ننه بابا گشنه. منم درست مث خودت همونجا تو همون پارك، لب همون جدول جوب بزرگ شدم. فقط چنتا فرق بزرگ عمده با تو دارم.
چنتاش ايناس، من تقريبن همه جايه دنيا رو ديدم. تو خيلى از جاها زندگى كردم، چارتا لاشخورتر از تورو ديدم باشون نشستم پاشودم. از شونزده سالگى خودم بودم تخمم الان به اينجا رسيدم كه لااقل ميدونم خودم باشم كافيم برا خودم. اونجايى كه شما ماچ ميكنىيه قبلن و الانش يه وجب پايينتر از ناف من بوده. لپ كلوم خونه قاضى گردو زياد داره ولى گردوهاش هم صاحب داره هم حساب. بهتره ديگه نبينيم همو.
من الله توفيق"
خودم عشق كردم از ايميل خودم
Monday, May 27, 2013
امروز فهميدم منم مث بقيه جماعتم، و حتى مقدارى نژادپرست و ظاهربينم.
چرا؟ چون امروز داشتم ليست استخدامى شركت نگاه ميكردم چندتا رو انتخاب كردم بيان مصاحبه، حالا مثلن مهندس فيلانم نميخاستيما، كارگر ميخواستيم، نظافتچى جز.
چندتا مرد چندتا پسر اومده بودن، تو اين فكر بودم كه واقن بيكارى هم داستانيها. تا مدير سالن بياد بين اينا يكى رو انتخاب كنه يه نگاه بشون كردم خيلى عوضى مانند رفتم پذيرش گفتم اين پسر كه كله اش تيغ زده قيافه نادخى داره. ردش كنين بره به
كار ما نمياد.
اومدم دفتر يه آن به خودم اومدم ديدم چه حيوون مانند دارم جاج ميكنم، اصن تو چه شناختى دارى از مردم كه اينطور ميگى در موردشون؟
اصن خودت خيلى توجيه ظاهرى دارى؟ تا حالا كله ات تيغ نزدى ؟ تا حالابه ظاهر ديگران يه گولاخ نادخ نبودى؟ هميشع لباس اتو كرده تنت بوده؟ نشده حوصله دوش گرفتن نداشته باشى همينطورى بياي سر كار؟ اگه به گير باشه كه حراست آكادمى نبايد حتى من از در آكادمى راه ميداد تو.
با اين وضيعت نئشگى دائميت با اين طرز لباس پوشيدنت، با اين طرز حرف زدنت با اين شعور نداشتت اگه يه نفر نبايد تو ايم مجموعه باشه منم نه اون كارگر بدبخت كچل.
فاشيست كسكش
Friday, May 24, 2013
خانوم انتظاري مارو گاييده، خانوم انتظاري را به را اسمس ميده صدا نكنيد، پا نكوبيد، راه نريد، نگوزيد.
خانوم انتظاري فكر ميكنه من شبا با علي تو خونه گرگم به هوا بازي ميكنم .
خانوم انتظاري پشت در خونه ما زندگي ميكنه.
خانوم انتظاري حتي زماني كه من ايران نبودم اسمس ميداد صدا نكنيد، حتي من دو بار علي رو فرستادم سفت بكنتش شايد بكشه بيرون از ما ولي نچ پير بيوه طبقه پاييني مارو گاييده و گاييده
Tuesday, May 21, 2013
Friday, May 17, 2013
Tuesday, May 14, 2013
Friday, May 03, 2013
Wednesday, May 01, 2013
Saturday, April 27, 2013
Tuesday, April 23, 2013
Sunday, April 21, 2013
Friday, April 19, 2013
Thursday, April 18, 2013
Tuesday, April 16, 2013
Sunday, April 14, 2013
Monday, April 08, 2013
هر وقت بیکارم یا دلم بیشتر از همیشه برات تنگ شده. پروفایلت باز میکنم فرندشیپمون نگاه میکنم میبینم 2008 با هم تو فیسبوک دوس شدیم تا 2009 با هم تیک میزدیم بعد با هم صمیمی شدیم خیلی صمیمی بعد با هم خابیدیم بعد به هم وابسته شدیم با هم مدتی زندگی کردیم تو خونه من و بعد تو گه رفتی سر زندگیت من گه تر نتونستم از این منجلابی که توشم دل بکنم جمع کنم این رابطه رو. ادامه دادیمش با بدبختیاش که بعد دیگه جفتی ولش کردیم.
من هنوزم نمیتونم از این منجلابی که توشم که شما بش میگید زندگی بیام بیرون وگرنه برگردوندن موقت تو که کاری نداره سه سوته .
Saturday, April 06, 2013
Friday, April 05, 2013
Tuesday, April 02, 2013
Sunday, March 31, 2013
Saturday, March 30, 2013
Friday, March 22, 2013
Wednesday, March 20, 2013
Tuesday, March 19, 2013
ساعت ٤ ٥ صب از خواب بيدار شدم يه ادويل از بغل كشو تخت برداشتم خوردم.
نيلوفر از خاب پاشد گفتم بخاب تو بوسش كردم خابيد، گرمكنم پوشيدم پاگي صدا كردم موبايل هدستم برداشتم، راه افتادم از كنار رودخونه شروع كردم دوييدن. با خودم فكر كردم چه خوبه علي سولوقون داره اصلن چه خوبه من علي دارم . همون لحضه يه اسمس خالي از علي برام اومد.
- اسمس خالي يعني از ذهن من برو بيرون -
Sunday, March 17, 2013
Friday, March 15, 2013
Tuesday, March 12, 2013
Monday, March 11, 2013
عرضم به درزتون، گفتع بودم يع ادمي هست به عنوان دوس دختر من يه هفتس مياد ميره.
بهم تكس داد پوريا تو دنبال دوستي كسشري كوتاه مدتي يا واقن تصميمت به عنوان دوس پسر جديه براي من؟ جواب دادم نيلو منظورت؟
جواب داد يعني ما رابطمون داره عمق پيدا ميكنه اين براي من خوب نيست. من دارم عادت ميكنم بهت. موبايلم دادم دست علي گفتم ببين اين كسخل چي داره ميگه؟ علي خونهيچي نگفت.
گفتم چي بگم؟ گفت وقتش نشده به نظرت از اين وضيعتي كه برا خودت درست كردي بياي بيرون؟
- من وضيعتم دوس دارم پس جواب دادم نيلو عادت نكن من دنبال همون كسشرم-
Sunday, March 10, 2013
Friday, March 08, 2013
Thursday, March 07, 2013
Tuesday, March 05, 2013
Monday, March 04, 2013
دو سه روزه فقط به دلیل میام اینترنت. اونم اینه که کلن بیام تورو از هرجایی ممکنه پیدام کنی پاکت کنم.
البت میدونم این کار هیچ فرقی تو رابطه(؟)ما نمیکنه, ولی همه اش به خودم میگم چرا این آدم اصلن باید بفهمه من دارم چیکار میکنم؟ با کی میرم با کی میام؟ - که باز میدونم تو اصلن پیگیر نیستی- ولی خب یه چیزی بم میگه باید این کارو بکنم.
بعد هی میخام نمیتونم ولی قول میدم جمع کنم کس کونم کارات بکنم. بعدم با خیال راحت میام وسط فیسبوکم مینویسم کس ننت با خیال راحترم لایکش میکنم.
Saturday, March 02, 2013
Thursday, February 28, 2013
Wednesday, February 27, 2013
Monday, February 25, 2013
Friday, February 22, 2013
Sunday, February 10, 2013
Friday, February 08, 2013
Wednesday, February 06, 2013
Saturday, February 02, 2013
Sunday, January 27, 2013
ساعت ٩ صب از بي هوشي شب قبل داشتم بيدار شدم، الان كه ٤ ساعت گذشته هنوز هايم.
ساعت ١١ اومدم برم بانك جلو در بانك يادت افتادم بي دليل. لبخند زدم به خودم گفتم ايشاالله كه خوش باشه. تو بانك كارم انجام شد اومدم بيرون. رفتم كه سوار اسانسور شم برم سراغ ماشين برم اكادمي، تا راهرو پاساژه كه بانكه توش بود يكيو ديدم با باروني نارنجي، از بغلش رد شدم، مخم يه هو استوپ كرد وايسادم، برگشتم نگاش كردم تو بودي عين خودت با موهاي كوتاه و فيلان.
تو آن گفتم نعشع اي توهم زدي غير ممكنه. لعنت به ام دي ام اي، لعنت بهت كرك هد. چيكار كردي با مغزت؟
اسمس دادم توهم بود جواب دادي نه، نشستم تو ماشين اشك ريختم گورگور كه اونقدر دورشديم كه حتي من با يه نگاه نمي شناسمت؟ اونقدرغريبه كه بايد تو نعشگي يادت بيفتم هميشه؟
چي شد اصلن؟
Friday, January 18, 2013
Subscribe to:
Posts (Atom)