دو سه ساله با همیم.
نه دوسدختره منی نه من دوسپسرتم نه با هم دوستیم نه با هم دشمنیم
نه با هم کاری داریم نه با هم حرفی میزنیم
نه من تورو اونطوری میشناسم نه تو من اونطوری
نه من میدونم ننت کیه بابات کیه خونت کجاس نه تو میدونی ننم کیه بابام کیه خونهم میدونی کجاس
نه میدونم شغلت چیه نه میدونی شغلم چیه
نه میدونم از کجا میاری میخوری نه میدونی از کجا میارم میخورم
نه میدونی چی دوس دارم نه میدونم چی دوس داری
نه شماره موبایلت حفظم نمیدونم تو شاید شماره موبایلم حفظ باشی
هیچی نیسی برام، همه چیزی. هیچی نیسم بازم نمیدونم برات چیزی هستم یا نه
من فقط میدونم سیگار میکشی خیلی. مست میکنی زیاد. لیموترش دوس نداری، معاشرت نمیکنی، بعضی وقتها اندی میزاری اونجایی که میگه " بیا با عشق احساس من دوباره بشناس" میشینی گریه میکنی، کیلو کیلو کتاب جمع میکنی؛ نمیخونی، خودکار آبی همیشه استفاده میکنی، تو کیفت سوزن نخ داری، یه کانورس بنفش داشتی که فقط یه بار دیدم پات کنی، من به آدمهای پشت تلفنت میگی خونه پوریاینام . بعضی شبها میای وقتی من پشت لپتاپم خابیدم سرت میزاری رو دستم به سقف نگاه میکنی
Monday, June 28, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment