Thursday, December 23, 2010

چه فامیلی خنده داری داش.

Tuesday, December 21, 2010

Sunday, December 19, 2010

نه اونجاش که میگه
You can tell by the way, she walks that she's my girl
You can tell by the way, she talks that she rules the world.
You can see in her eyes that no one is her chain.
She's my girl, my supergirl.
And then she'd say, it's Ok, I got lost on the way
but I'm a supergirl, and supergirls don't cry.
And then she'd say, it's alright, I got home late tast night,
but I'm a supergirl, and supergirls just fly.

نه به اونجاش که میگه


And then she'd scream in my face, tell me that leave, leave this place
'cause she's a supergirl, and supergirls just fly


- طبعن سوپرگرل از ریمن

Friday, December 17, 2010

این جانی دپ قصد نداره پیر شه؟
تریلر این فیلم جدیدشو می دیدم نه تنها وقتی موهاش بلند میکنه خیلی خوب میشه حتی ریش هم گذاشته واقن خوشبحال اونکه تو میکنیش. :(
صدا اسمس میاد.
بیدار میشم میبینم نوشته کاش الان پیشت بودم ابروهات مرتب میکردم نازت میکردم بغلت میکردم که حوصله ام سر نمیرفت

طبعن داد میزنم علی بیا موبایل انت بردار برو گمشو

Thursday, December 16, 2010

بله خب وقتی برای خلال کردن دندون از شارژر موبایلت استفاده میکنی باید برق بگرتت عمت بگاد

Wednesday, December 15, 2010

بنده فایرفاکس سلطان کرش معرفی می‌کنم.
کون ندیده.تونبون ندیده. یا کون می‌ترکونه یا تونبون
برو آقا برو پدرت کیر کن.

Sunday, December 12, 2010

من دیگه نمیتونم
+ به تخمم.
ببین این کارت رو من جواب نمیده ها. من خودم سازنده این حرکتم.
نمی‌دونم دنیا کوچیک شده؛ من با آدمای خفنی رفت آمد دارم. خودم موجود حفنیم یا چی؟
آخه مگه میشه با جیمز هدفیلد تو فیس بوک آدم 60 تارفیق مشترک داشته باشه؟
مدیرتش در پخش کردن مشقاش بین اطرافیانش حرف نداره. من بودم دکترا هم میخوندم.

Saturday, December 11, 2010

لیف شامپو کرم موهات برای تو وسایل حمومت بود. برای من همه چیزی که ازت دارم.

Sunday, December 05, 2010

تو دقیقن میدونی باید چیکار کنی که من شل بشم. له بشم. یه طوره ملویی نرم بشم. لال بشم. دقیقن همون لحظه ای که میخاستم شروع کنم سرت غر زدن همون لحظه ای که جلو پنجره وایساده بودم داشتم آماده مشدم برگردم شروع کنم جیغ زدن سرت باید از لا توری پرده ها خودت رد کنی بیای پشت من وایسی مث همیشه بگی جاکش زندگی من به تو ربطی نداره. تو کارت بلدی خرفتک

Friday, December 03, 2010

گمشو با اون کف پات
زنیکه یوغور یه وری

Tuesday, November 30, 2010

Comme te po'
Comme te po'
Comme te po' capì chi te vò bene
Si tu le parle 'mmiezzo americano?
Quando se fa l'ammore sotto 'a luna
Come te vene 'capa e di: "I love you!?"


Yolanda be cool- we no speak americano
تو که هر روز بر میداری برای یارو گل میفرستی هر روز گه میخوری میای دم گوش من که خسته شدم نمیدونم باید چیکار کنم دلم میخاد بهم بزنم.

Wednesday, November 24, 2010

پاگی ری‌اکشن نشون میده
تو که هر جا هستم، هستی
من تورو تو تو دلم هستی.
جون هرکی عزیز ذره ذره ریزه ریزه
نزار آبروم بریزه

عکست تو طاقچه میزارم میزارم
از تو چشم بر نمیدارم
تو همه برگم بارم
...

شهرام شب‌پره

Tuesday, November 23, 2010

یه کوله پشتی دارم من برای سرباز‌های آمریکاس، یعنی از همونایی که این بدبخت‌‌ها میندازن رو کولشون راه میفتن میرن جنگ. یه لوگو یو‌اس آرمی هم خورده وسطش که اصلن توهم خاصی بهت میده وقتی میندازیش رو کولت. سال‌هاس دارمش پاره نشده جاییش؛ ولی کهنه شده به صورت زیادی، تقریبن هرجایی رفتم مسافرت اینم بوده باهام امروز از کمد درش اوردم خاکی بود چند وقتی می‌شد بی استفاده شده بود. موهام کردم سایز قدیمش، وسایلم جمع کردم دارم میرم حالا جاش معلوم نیس فعلن فقط می‌خوام برم.

Saturday, November 20, 2010

Come feed the rain
'cause I'm thirsty for your love dancing underneath the skies of lust
Yeah, feed the rain
'cause without your love my life ain't nothing but this carnival of rust


poets of the fall- carnival of rust

Friday, November 12, 2010

عطرت من داره دیوونه می‌کنه، اون شالگردنت هم همینطور.
خونه ما یه پنجره کم داره که بشه باهاش تو اتوبان دید یا حداقل تردد زیاد ماشین‌هارو
می‌گفت برای من دائم نعشه چه فرقی می‌کنه کی بغل گوشم حرف بزنه در هر صورت من می‌گم خفه‌شو

Tuesday, November 09, 2010

گفتم به نظر من بعد کراپ شده گفت کراپ؟ چی هس؟
گذاشته بود بفروشه عکس‌هاشو
که غیر من کسی به فکر ما نیس.
داشتم براش تعریف می‌کردم که به یارو همون خرابی بوده که هس و کلن از نظر من همچین انیم نیس که بخام براش وقت بزارم توضیحش بدم در همین حد که بدونی یارو خرابه کار من را میندازه که از راه نرسیده میگه نگو زن دوستمونه. خب کلن که چی؟ مثلن چون یارو یه خراب هس نباید زن دوسمون باشه یا چون زن دوسمونه نباید خراب باشه یا ممکن نیس دوسمون با یه خراب ازدواج کنه یا هر خرابی ازدواج کنه از لیست خراب‌ها خط میخوره میره تو لیست ازدواجی‌ها؟

Saturday, November 06, 2010

تا حالا با هم قهر نکردیم دعوا زیاد کردیم ولی قهر نبودیم با هم هیچ وقت.
هفت ماه هم دیگرو ندیدیم. حتی صدای هم نشنیدیم، هفت ماه به گا میرفتم از نداشتنش از آپشن‌هایی که از نبودش دیگه نداشتمشون.
یکی از بزرگترین مشکلاتم این بود که اگه مرد من ندیدمش چطوری خودم تا آخر عمر راضی کنم؟
سر کار بودم، داشتم یه لمینت‌ها رو چک می‌کردم. از در سالن اومد تو؛ ریدم به خودم رسمن هیچ گهی نتونستم بخورم عین ان وا رفتم فقط نگاش کردم اومد گریه می‌کرد گفت دلم برات تنگ شده هیچ صورتی نتونستم جلوئه خودم بگیرم که شروع نکنم گریه کردن. تازه فهمیدم وقتی همه بهم می‌گن تو لوس بچه ننه هستی یعنی چی. بغلم کرد، بعدم گفت من دلم برات تنگ شده. بعدم رفت. من دلم مامانم می‌خواد.

Saturday, October 30, 2010

Monday, October 18, 2010

یه دفعه بگو دروغ نمیگم خب نمیمیری که

Friday, October 15, 2010

بیا فیلم هندیش نکنیم آخرش که از اولش معلومه تو برو سی خودت منم برم سی خودم

Tuesday, October 12, 2010

Monday, October 11, 2010

خانه تخمیه ما اصلن درخت سیب نداشت.

Friday, September 24, 2010

از خواب بلند شد دنبال کیف پولش گشت یه دو تومنی گذاشت بغل تلویزیون گفت این صدقه اس گرفت دوباره خوابید.

Wednesday, September 22, 2010

پوری؟ سودی بود؟
-سودی کیه؟
سودبخش
-خب؟
دیشب دم مطبش سه تا تیر زدن تو قلبش.
-یعنی دوباره بار بندیل جمع کنم فراری‌شم؟

Tuesday, September 21, 2010

تمام تنم تاول زده گلوم گرفته به طرز عجیبی، چشام شده اندازه سیب قرمز سال تحویل به همون رنگ. افتر سان میمالم به خودم فکر می‌کنم به خدا باید یه دو واحد افغانی پاس می‌کردم

Monday, September 20, 2010

از من واقعن انتظار چی دارید؟ چتونه؟ میخواید من بخورید؟

Saturday, September 11, 2010

هیچ وقت تو مستی گه زیادی نخورید، مثلن قرارداد ننویسید هرکی اولین زن گرفت باید زنش با همه بخوابه به روتون میارن ضایعس.
.زنش میگفت یه شب بیا اینجا به خدا من ایدز ندارم
.زنش میگفت یه شب بیا اینجا به خدا من ایدز ندارم

Saturday, September 04, 2010

وقتی نیسی خوب نیسی کنار میام با داستان نبودت
وقتی هم هسی دارم فکر میکنم چطوری با داستان نبودت کنار بیام
تخمیترین وقتش همون چند ساعتیه که هی میگم چند ساعت پیش بودی ولی الان نیسی

Monday, August 30, 2010

از حموم که میام بیرون اس‌ام‌اس‌ت می‌بینم که نوشتی قبل از اینکه بری تو اون خاک‌خول همیشگیت بیا دنبال من، من بزار خونه‌ت. حالم خرابه.
می‌رم دنبالش سوار می‌شه با کوله‌پشتیش می‌گم طبق معمول ممد گوزید فاطی اخم کرد دعوا کردین قهر از خونه دیگه؟ حرف نمی‌زنه.
می‌زارمش دم خونه کلید می‌دم دستش می‌گم غذاهایی که می‌خوردی هنوز سر جاش تو فریزره، هناق کن، نخواستی بگو از حاج‌داوود ناهار بیارم واست.
ساعت دو بیخیال کار می‌شم با گفتن یه عمر دیر شده یه روز دیگه هم روش خودم گول میزنم ول می‌کنم میام سمت خونه.
در باز می‌کنی میام تو اولین جمله‌ای که ازت می‌شنوم بعد چند وقت اینه " پوری ریدم به قبرت که این زن تخمی رو گذاشتی تو دامن ما ریدی تو همه چی، ریدم به قبرت که ریدی به زندگیم " اس‌ام‌اس می‌زنم به تپل که داداشیت گوز داده قبض گرفته پاشو بیا جمعش کن.
بعد یکسال چارتاییمون نشستیم تو آلاچیق همیشگیمون کباب می‌خوریم خاله‌زنک بازی رو آغاز کردیم.

Saturday, August 28, 2010

ها لیلی ها لیلی ها لیلی
در میکده باز است که این قصه دراز است
ها لیلی ها لیلی ها لیلی

Thursday, August 26, 2010

صدای موزیک داشت اذیتم میکرد. بلند می‌شم میام تو اتاقم، با اینکه خونه خودمه ولی فضا برام غریبه‌اس، تاره یه جورایی. دراز می‌کشم رو تختم. در می‌زنی میای تو، نمیشناست. هیچ ایده‌ای ندارم کی هستی، میلولیم تو هم. لباسم در میارم لباست در میاری فضا عوض میشه به پنجره نگاه میکنم برف گرفته. تازه می‌فهمم دارم خواب می‌بینم با خیال راحت به کارم ادامه می‌دم و بعدش میگیرم می‌خوابم.
از خواب بیدار میشم می‌بینم بغلم خوابیدی.

Tuesday, August 24, 2010

من حسودی کردم به آدمهایی که خانواده دارن

Saturday, August 21, 2010

کمیاب شده
راک خوب، اکشن خوب، نوشیدنی خوب

Thursday, August 19, 2010

ساعت 10:35 امروز از بالای درخت توتی با سر به سمت جدول میل شدم، درد اونچنانی ندارم؛ سرم باد کرده و چشم چپم تار میشه و درست میشه، حالت تهوع دارم از دماغم خون اومد.
میرم سمت بیمارستان اگه زنده موندم اولین تجربه خونریزی مغزیم مینویسم

Wednesday, August 18, 2010

چطوری با هم 30 سال زندگی کردید?

Tuesday, August 17, 2010

جفت جفت داره ازم میره.

Saturday, August 14, 2010

اگه جایزه ای ، مدالی، چیزی میدن منم بیام اعلام کنم گی ام.

Thursday, August 12, 2010

تنها ارتباطم با اینترنت همین موبایلیه که دارم.
تنها چیزی که الان میدونم همینه.
یه وقتایی که همه چی خوبه. همه چیز داره به طرز آرومی به سمت عالی میره بی ارزشترین مسائل دنیا کافیه به سمت حال ان برم با سرعت نور؛ مثل الان.

Tuesday, August 10, 2010

گمشده پیداش میکنم منه ان.

Monday, August 09, 2010

مخم که پر میشه خوابم میگیره.
اون مواقع میشینم ادمها رو قضاوت کردن

Thursday, August 05, 2010

Wednesday, August 04, 2010

کوچیکترین انگشتت به من فرو نکن تا گنده ترین چیزام بهت فرو نکنم. مرسی.
کوچیکترین انگشتت به من فرو نکن تا گنده ترین چیزام بهت فرو نکنم. مرسی.

Tuesday, August 03, 2010

سه ساعته دارم سعی میکنم یه طوری بنویسم این ایمیل هرو نمیدونم چطوری بنویسمش. زیر فشار ان دارم منهدم میشم.

Monday, August 02, 2010

ایمیل های مهمی باید بزنم.

Sunday, August 01, 2010

تا الان فک میکردم اینایی که تو فیلمها دیدی قاطی میکنن بعد دست میزارن رو قلبشون این حرف ها همش فیلمه نمایشه این چیزا.
امروز سر کارم شروع کردم به حالت وحشتناک عصبی سر یه آدم بیشعور داد بیداد که بابا تو رسمن سه ماه کار شبانه روزی من به گا دادی بعد دیدم یارو اصلن به تخمشم نیست بیشتر صدام بردم بالا یه آن یه سوزش عجیبی رو قفسه سینم احساس کردم به خودم گفتم به سلامتی مردم عین پیرمردها افتادم رو صندلیم.
درد زیادی نداشت یه سوزش عجیب بود بیشتر تو قفسه سینه که میزد به کمرم سوزشش نفسم در نمیومد چشام سیاهی میرفت
جالب بود.

Tuesday, July 27, 2010

ای کلاغی که رو درخت روبروی پنجره من زندگی میکنی سلام
مرامی یه دفعه دلت نخواسته تا هش یا حتی نه صب بخوابی؟ روز تعطیل مثلن.
هر روز باید 4 صب غارغار انت شروع کنی؟
چقدر تو پنجا روز گذشته من بودی الان چقدر خالیه جات.

Saturday, July 24, 2010

شب به شب یه اپیزود ازش دانلود میکنم
شب بعد میبینم

Wednesday, July 21, 2010

حالا شص نه یا نود شیش چه فرقی میکنه تو اصل ماجرا

Monday, July 19, 2010

چند سالی میشه پیر شده، زیاد حوصله نداره. همه چیز پاس می‌ده، ترجیح میده وسط ماجراها وارد نشه یه گوشه بشینه نگاه کنه.
ما می‌دونستیم پیر شده خودش قبول نمی‌دونست شایدم نمی‌خواست بدونه.
امروز تو گرما پشت چراغ قرمز میدون توحید گفت پوریا، پیر شدم دیگه؛ نوه‌ام امروز برای اولین بار راه افتاده من دارم برای اولین بار از پا می‌افتم

Sunday, July 18, 2010

یک ماه پیش تولد پیش تولدت بوده من الان یادم افتاده مث هر سال ریدم سم جان.

Saturday, July 17, 2010

قراره این شرکتی که ما توش کار میکنیم با یه شرکت خارجی جوین شه و از این حرف‌ها.
بعد امروز یه جلسه گذاشته بودن برای هیئت مدیره این شرکت ما که، مثلن خر فهمشون کنن که اصلن چه اصراریه ما با این شرکت خارجیه آب‌دون یکی‌شیم.
خلاصه قرعه به اسم بنده افتاد که برم یه مش پیر پاتال خرفت متوجه کنم.
سر ساعت رفتم تو اتاق کنفرانس سلام ملک این حرف‌ها، شروع کردم با انرژی تمام از شرکت خارجی‌ئه تعریف کردن که آی این اینجوریه؛ اینجوریه اگه ما باهاشون بتونیم همکاری کنیم فلان سرتیفکت داریم ازشون این چیزا. یه لحظه احساس کردم اصلن اینا نمی‌فهمن من دارم چی میگم براشون یه کم دیگه حرف زدم دیدم عین بز دارن من نگاه میکنن در صورتی که مثلن اگه واقعن میفهمیدن تا الان من زیر سوال گاییده بودن، جاتون خالی زدم تو صحرای کربلا اراجیف میگفتم در حد خدا.
طفل معصوم‌ها هم سر تکون میدادن یه چیزی حدود چهل دقیقه کسشر میگفتم برای خودم، بعدم کلی ازمون تعریف کردن موافقت شد با طرح، خلاصه لذتی داشت نهفته وایسی جلوئه بیس تا آدم که ادای ناتمومی دارن در شغلشون چرت بگی برات سر تکون بدن بگن به‌به‌؛ به‌به

Friday, July 16, 2010

روزه بی حوصلگی.
اون ناخونهای انت بگیر بعد گمشو بیا رو تخت من.

Thursday, July 15, 2010

Monday, July 12, 2010

باشه من برم مسواک بزنم بخوابم.
-بابا با کلاس

Saturday, July 10, 2010

اینقدر هم دیگرو کردن تا تموم شدن.
کلن بیشعور بودن تو بعضی از آدمها ارثی هستش.

Friday, July 09, 2010

Thursday, July 08, 2010

Wednesday, July 07, 2010

خدا دایی همه رو بیامورزه.
و این تو شکلات کلفت وسط فندق دار
یه سری کتاب فیک از هری پاتر پیدا کردم خیلی خوبن مثلن هری با این می خوابه با اون میخوابه کلن کل قلعه رو میکنه اصلن هم کاری به ولدمورت نداره

Monday, July 05, 2010

نشد صب به صب ما از خواب بیدار شیم به این فکر نکنیم الان از این در که برم بیرون همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم همه چی حله این چیزا. نشد

Saturday, July 03, 2010

اینترنت مفت با سرعت زیاد باعث میشه حتی دیگه نری تو درایو فیلان فلان چیزو برداری دانلودش کنی
بگاییم

Tuesday, June 29, 2010

یه لحظه خواستم بلند شم به این پسره رو میز بغلی بگم خوشبحال اونی که تو می کنیش بسکه خوبه لامصب
سه روزه دارم سعی می‌کنم یه فایل 300 کیلوبایتی دانلود کنم نمی‌شه، طبعن هم فقط رویه این سرور این فایل موجوده و مطمئنم هیچ‌ جای دیگه‌ای نیس که مثلن بگی سورسه دیگه‌ای هم هست این نشد فدای سرت اون یکی سرور. اولش گفتم شاید آی‌پی‌م بلاک می‌کنه، وی‌پی‌ان کار ساز نبود، یه سرور مجازی دیگه درست کردم رو هاستم که از اون کانکت شه، کار ساز نبود. گفتم چمی‌دونم شاید فایل مشکل داره تست گرفتم دیدم نه بقیه فایل‌ها هم همینطوره. گفتم شاید یارو پسورد گذاشته حتمن باید یوزر داشته باشی با هزار تا کثافت کاری رفتیم تو یه اکانت به زور درست کردیم یعنی یه جورایی خودمون ادمین جا زدیم، باز نشد. اف‌تی‌پی سایت خواستیم کانکت شیم نشد. نه ارور میداد نه چیزی میگفت میومد لود کنه که فایل بده من همون حالت می‌موند. نشستم کل کد‌های سایت خوندم باز نفهمیدم چشه. دیگه بیخیال هم شده بودم گفتم بزار با اکسپلورر یه چک بکنمش عین آب خوردن دانلودش کرد. من ریدم به قبرت سازنده سایت، دستت دره کونت با این طراحیت

Monday, June 28, 2010

دو سه ساله با همیم.
نه دوس‌دختره منی نه من دوس‌پسرتم نه با هم دوستیم نه با هم دشمنیم
نه با هم کاری داریم نه با هم حرفی می‌زنیم
نه من تورو اونطوری می‌شناسم نه تو من اونطوری
نه من می‌دونم ننت کیه بابات کیه خونت کجاس نه تو می‌دونی ننم کیه بابام کیه خونه‌م می‌دونی کجاس
نه می‌دونم شغلت چیه نه می‌دونی شغلم چیه
نه می‌دونم از کجا میاری ‌می‌خوری نه می‌دونی از کجا میارم می‌خورم
نه می‌دونی چی‌ دوس دارم نه می‌دونم چی دوس داری
نه شماره موبایلت حفظم نمی‌دونم تو شاید شماره موبایلم حفظ باشی
هیچی نیسی برام، همه چیزی. هیچی نیسم بازم نمی‌دونم برات چیزی هستم یا نه
من فقط می‌دونم سیگار میکشی خیلی. مست می‌کنی زیاد. لیموترش دوس نداری، معاشرت نمی‌کنی، بعضی وقت‌ها اندی میزاری اونجایی که میگه " بیا با عشق احساس من دوباره بشناس" میشینی گریه می‌کنی، کیلو کیلو کتاب جمع می‌کنی؛ نمی‌خونی، خودکار آبی همیشه استفاده می‌کنی، تو کیفت سوزن نخ داری، یه کانورس بنفش داشتی که فقط یه بار دیدم پات کنی، من به آدم‌های پشت تلفنت میگی خونه پوری‌اینام . بعضی شب‌ها میای وقتی من پشت لپ‌تاپم خابیدم سرت میزاری رو دستم به سقف نگاه می‌کنی

Sunday, June 27, 2010

بزنیم؟
- بزنیم
کیر تو از من بهتر
دوف
دیش
تیگ
توگ
-
-
-
بپیچ بریم

Saturday, June 26, 2010

یه روز از خواب پاشد به این نتیجه رسید دیگه قرصهاش نخوره به جاش اعصاب اطرافیانش بگاد
اس‌ام‌اس میدی پوریا حالم ازت بهم می‌خوره جواب می‌دم خب؟لبخند کجم میزنم ، تو حال خونه صدای وحشتناک خنده میاد، من نشستم رو سنگ‌های کف اتاقم zbigniew preisner برام داره می‌خونه و من فکر می‌کنم اگه بخوام اسم اینو فارسی بنویسم چطوری بنویسمش؟

Friday, June 25, 2010

من نگرانم که اگه برگردی چی میشه تو نگرانی اگه برنگردی چی میشه

Wednesday, June 23, 2010

میرم فیس‌بوک فرند رکوئست‌هام نگاه می‌کنم چار پنج نفر ادد کردن که نمیشناسم دیگه مسیج نمیزارم شما همونجا میگم نچ نمیشه من ادد کرد.
میرم تو پروفایل یلدا، نمی‌دونم چرا نکبت هزار ساله عکسش همونه تصور میکنم الان دیتیلز عکس نگاه کنی مثلن تو قسمت مارک دوربینی که این عکس باهاش گرفته شده یه لینک باشه که همچین چیزی نشون بده
تا هم میان حرف بزنن میگن از نظر علمی ثابت شده‌اس. دقیقن نمی‌دونم حرف‌های تخمی اینا با علم ثابت میشه برای من نمیشه؟
به ریدر نگاه می کنم و تعجب می کنم چرا ان های مجازی کجان که بیان بگن ریدر جای خوندن فیدهای علمی هست. کجان که بیان بگن چقدر بی ادب شدین و بگن من واقعن متاسفم که به اینجا کشیده شده ریدر و قهر کنن برن

Tuesday, June 22, 2010

دقیقن همون لحظه ای که من میخوام بخوابم، پشه ها باید حمله کنن، رعد برق بزنه، با صدای بلند تلویزیون ببینی، تلفنت هی زنگ بخوره، بیای کلت‌ بکنی هی بمالی به صورت من خودت لوس کنی، اون مخلوط‌کن از برق در بیار بی‌سرزمین.
برق‌ها اومد.
من الان نیم‌فاصله دارم، ویرگولم قشنگه، لازم نیس‌ اکسیژن رسانی کنم به شمع‌ها، برای داشتن ژ لازم نیس شیفت بگیرم ز بزنم.
برقها رفت.
شمع روشن کردم. شمعها بد میسوزن یعنی از این مدلها که هی سوسو میکنن. دو حالت داره یا اکسیژن کم میرسه بهشون یا جنس پارافینش مشکل داره. فعلن اکسیژن رسانی میکنیم بهشون تا ببینیم چی میشه
برقها رفت.
پاور پلن عوض می کنم از های پرفومنس میزارم رو پاور سیور رسمن لپتاپ میشه چرتکه. اون قدری که حتی نمی تونم فایر فاکس باز کنم.

Monday, June 21, 2010

برقها رفت.
دارم از این بستنی ها میخورم که توش فالوده داره, پنداری یه تیکه از زیر پای مادرته.
این آژیر آتیش نشانی هارو عوض کردن کردن شبیه آژیر ماشین پلیس های آلمان.
عین تراکتور کار می کنم قد فرغون پول در نمیارم.

Friday, June 18, 2010

They hurt you at home and they hit you at school
They hate you if you're clever and they despise a fool
Till you're so fucking crazy you can't follow their rules
A working class hero is something to be

ozzy osbourne-under cover- working class hero(composer j.lennon)

Thursday, June 17, 2010

می خوای برای انتم بشین یه اسکریپ بنویس.

Wednesday, June 16, 2010

ساعت دو از بیخوابی بیکاری بی‌اعصابی رفته بودم تو پارکینگ امام‌زاده چی‌چیه‌ تو میدون تجریش نشسته بودم تو ماشین ، یه پسرس به اسم عارف شب‌ها بساط می‌کنه اونجا، بلال، لبو، چایی نبات، سیگار این حرف‌ها.

برای خودم چایی نبات خریده بودم، یه چارتا هم از این دختر فراری‌ها جمع شده بودن دور بساط یارو. یه مشت چرک‌چول.

بعد یکیشون گفت بچه سوسول تو برای چی اینجایی؟ گفتم همینطوری، بیکاری، بی‌خوابی. گفت زن داری؟ گفتم زنم دارم

. گفت زنت گاییدم که یه کاری کرده باهات که نصفه شبتم اینه حالت

عالمی دارن‌ها. فراری‌هم نشدیم

Monday, June 14, 2010

شلوار جین پاره میبینم
کانورس کثیف و پاره میبینم
لباس چروک و کثیف میبینم
میخوام به یارو بدم
جابولانی.

Sunday, June 13, 2010

صدای کفش پاش میاد دینگادیگادلینگدیلینگ
دو حالت داره یا زنگ می زنم میگم امروز بیاید خونه من شام مثلن
یا زنگ میزنی من شام میام خونه ات
مورد دوم هستم.

Saturday, June 12, 2010

توپمون افتاد تو حیاط مدرسه، رفتیم در زدیم باز نکردن. توپمون می‌خاستیم از دیوار مدرسه رفتیم بالا پریدیم تو مدرسه، داشتیم دنبال توپ میگشتیم، علی سینی لواشک سرایدار مدرسه رو پیدا کرده بود. داشت می‌خوردش، سرایدار با چوب جلومون ظاهر شد. شروع کرد با لهجه شدید ترکی داد زدن کی آی دزد بگیرش، دیوث‌ها، جاکش‌ها. اینجا دارین چه غلطی می‌کنین. علی گفت داد نزن بابا توپمون افتاد اومده بودیم ورداریمش.

پسره گفت: گه خوردین، باید زنگ بزنم صدوده

گفتم علی این داره کس‌شر میگه بیا میریم سمت در اومد سمتمون هولش میدیم فوقشم دو تا میزنیم تو سرش می‌ریم پی زندگیمون. زنگ زد صدوده مجبور شدیم وایسیم، هم ماشینمون جلو در مدرسه بود هم می‌رفتیم احتمال می‌دادم شماره پلاک برداره

مامور اومد تا رسید پسره داد زد جناب سرهنگ اینا دزدن من این‌ها رو حین دزدی گرفتم

مامور اومد گفت اینجا چیکار می‌کردین گفتیم توپمون افتاده بود تو حیاط اینجا؛ زنگ زدیم جواب ندادن اومدیم، خودمون بردارمش

مامورخندش گرفته بود تقریبن و فهمیده بود ما کلن دزدی بهمون نمی‌خوره. شروع کرد کسشر گفتن که این کارتون فیلانه فولانه این آقا اگه رضایت بده که هیچ من گزارشم نمی‌کنم این حرف‌ها.

پسر شروع کرد داد زدن که آی نه این‌ها اومدن لواشک‌های من دزدین خوردن بعدم اینکه کرست ناموس من دیدن همین بی‌پدر مادر وسایل ناموس من دیده. شما فکر کردین من از این بچه‌ تهرونی‌های بی‌غیرتم مثل شما شلوار جین پوشیده‌ها نخیر آقا نخیر آقا

مامور اخم کرد گفت خجالت بکشین. پدرتون در میارم، ال می‌کنم بل می‌کنم

گفتم بابا ما اصلن از وقتی اومدیم تو این حیاط به جز این آقا کس دیگه ای ندیدیم، علی تو اصلن ناموس این دیدی که این میگه؟

علی گفت شما بچرخین وسایل ناموس ایشون میبینید نا خاسته، برگشتیم دیدیم سوتین زن یارو به بندرخت آویزونه.

خلاصه بعد از دادن پول کل لواشک‌های توی سینی آقا رضایت دادن ولمون کردن.

Friday, June 11, 2010

You give me now the meaning of life...
With you I'm feeling alive
Ooooooo...
همیشه یه چیزی هست برای توضیح دادن.

Wednesday, June 09, 2010

ساعت پنج صبه

میموری موبایلم پنج مگابایت بیشتر جا نداره، دارم فکر می‌کنم بین ویوا لا ویدا یا لاست آکوستیک ورژن کولد پلی کدوم بریزم توش که فردا گوش بدمش

باید هشت صب برم سرکار

کی بخوابم؟ کی پاشم؟

یه هارد اکسرنال خریده برام از لپ تاپم بزرگ تره.

Sunday, June 06, 2010

بیش از ده هزار سینی گه وجود داشته که من از هر سینی یه قاشق خوردم.

Saturday, June 05, 2010

یه پروژه تقریبن یک ماه سخت داشتم برای طراحی یه سری توالت، چیزی که خیلی مهم بود پیاده کردن چار تا توالت و چار تا حموم بود که به صورت جداگونه باید اجرا می‌شد، برای صاحب پروژه شدیدن مهم بود که از فضای کم اونجا بهترین استفاده رو بکنیم و مقداری هم فضا برای گذاشتن دو تا دستشویی داشته باشیم. تقریبن بعد از دیوارکشی یک‌ماهی طول کشید که تریدی کار آماده بشه، نقشه آماده شد دادیم دست پیمانکار، مادر جنده امروز زنگ زده میگه توالت‌هایی که کار کردین سمت قبله‌اس من مسلمونم نمی‌تونم این کار بکنم. رید تو یک‌ماه از وقت من کسکش.

Wednesday, June 02, 2010

حوصله ندارم تا کامپیوتر برم، لپ‌تاپ باز کردم رو تختم، یه عکس شدید سنگین گذاشتم تو فتوشاپ شروع می‌کنم ادیت کردنش تا پن دقیقه اول همه چیز داره خوب کار می‌کنه به سایدبارم نگاه می‌کنم دمای سی‌پی‌یو به حالت شدیدی داره میره بالا. پلیرم قطع می‌کنم، باز میرم تو فتوشاپ، میبینم فایرفاکس رسمن داره رم می‌گاد، فایرفاکسم می‌بیندم، شروع می‌کنم ادامه کار، فن لپ‌تاپ روشن میشه، سر پنکه میچرخونم رو به لپ‌تاپ، فن خاموش میشه، دمای سی‌پی‌یو داره میاد پایین. آب دماغ منم باهاش میاد پایین از باد پنکه، ریدم به ویستا، ریدم به فتوشاپ، ریدم به تو جاکش که انگار نه انگار هشت گیگ رم روته کس‌کش 64 بیتی، ریدم به گشادیم.

Sunday, May 30, 2010

مادر من یه آدم رو اعصابه، از این انسان‌هایی که اصلن حرف نمی‌زنن، نظر نمی‌دن، همیشه خودشون مقصر می‌دونن، بی عاردرد، صب به صب بیدار میشه می‌ره پیاده‌روی از ساعت شش صب تا هفت شایدم هفت نیم. یه ناهاری درست می‌کنه اگه قرار باشه دوستاش بیان پیشش اگه هم کسی نیاد تنها باشه نمی‌دونم چیکار می‌کنه چون تا جایی که یادمه همیشه یه نفر از دوستاش پیشش هست. عصر‌ا هم احتمالن یه شامی چیزی درست می‌کنه میده شوهرش بخوره.

بابای من هم یه آدم رو اعصابه، از بچه‌گیش کار کرده، احتیاجی اونچنانی به پول نداره ولی هنوز طبق عادت بچه‌گیش دنبال پوله، زندگی روبات مانندی داره صب بیدار میشه میره سر کار بر می‌گرده خونه، می‌خوابه. باز فرداشم همین شکلیه. حالا من دقیق نمی‌دونم سرکارش چیکار می‌کنه یعنی همش داره فعالیت انجام می‌ده یا نشسته تخم‌هاش باد میزنه ولی خوب سر کارشه.

خونه‌شونم یه خونه رو اعصابه، یه خونه قدیمی مزخرف که داره میریزه، البته هر چند وقت یه‌بار یه دستی به سر روش می‌کشن ولی خوب آفتابه خرج لحیمه. عمرشو کرده، تا همین چند وقت پیش حوض وسط حیاطش بود، نمی‌دونم چی اتفاقی افتاد بیخیالش شدن. کل معماری خونه قدیمی هستش، ترکیبی از الوار رنگ قهوه‌ای سوخته، سنگ مرمر، آحر. کلن هیچییش به هیچیش نمیاد، مثلن بقل یه شومینه به اندازه دو در دو برداشتن یه تلویزیون ال‌سی‌دی گذاشتن اندازه من، با یه ست مبل چرم قرمز، یا چمیدونم تمام وسائل آشپزخونه‌ش برداشتن کردن استیل.

رفتن جفتی دست تو دست هم برای این خونه رو اعصاب دزگیر خریدن، روزی بیس بار از خونه به من زنگ میزنه من دزدگیر آقای فیلان هستم که به شما تماس گرفته‌ام که بگم مثلن تخم باباتون دزد برد
زنگ میزنم به مامانم میگم این دوباره به من زنگ زد میگه مثلن رفتم تو انباری ان بیارم بالا این من دزدشناخته

کلن همه چیزشون رو اعصاب هست، البته من با این موارد مشکل اونچنانی ندارم یعنی با رو اعصاب بودگیشون، ولی خیلی وقت‌ها با خودم فکر می‌کردم این دو تا هیچیشون به هیچشون نمیاد چطوری تونستن این همه وقت با هم باشن؟ تا اینکه دیدم می‌تونن هم نباشن و با هم و نیستن. هنوزم رو اعصاب هستن ولی

Wednesday, May 26, 2010

یکی از مهمترین کارایی که آدم‌ها باید تو زندگیشون بکنن اینه که سنگ قبرشون خودشون طراحی کنن.

Tuesday, May 25, 2010

همینطوری ادامه بدیم چند وقت دیگه اسمس بزنی بهم. باید بپرسم شما؟

Saturday, May 22, 2010

Message details:

From:
Shaq Etmnn< +98935419***7>

Subject:
Kojayee?chi shod?

Date
2/3/1389

Time:
20:38

Friday, May 21, 2010

امنیت جانی ندارم تو خونه خودمونم. کاروانسراس به فاطمه

Thursday, May 20, 2010

هر خری میفهمه خب.
من دوس دارم خودم گول بزنم تو هم داری برام محیط محیا میکنی.

Wednesday, May 19, 2010

دلم میخواد ابروم بشکنه بخیه‌اش کنم خودم، کوک بزنم در واقع. دلم درد ابرو شکستن می‌خواد.

Monday, May 17, 2010

یه شیر روزانه، یه کارت شارژ ایرانسل، یه مجله ایده‌آل، به باکس شکلات نانی، یه پمبرز سایز چار

Saturday, May 15, 2010

همیشه فک می‌کردم باید یه آدمی باید بیاد از اون بهتر باشه یا چمیدونم حداقلش شبیه اون باشه تا من بتونم، باهاش اوکی باشم، کاسه آب یکی. مثل همیشه فکرام ریده؛ این آدمی که این روزها فکر من مشغول کرده هیچ شباهتی تو هیچ زمینه‌ای با اون آدم اول نداره، حتی بهتر نیس توی اون موارد ولی من جدی دارم بهش فک می‌کنم.

Thursday, May 13, 2010


چرا هیشکی نیمد یه دونه عکس از این شر کنه من بیام زیرش شروع کنم گریه کردن از خوشحالی یعنی هیشکی نیس مث من عاشق این باشه؟

Tuesday, May 11, 2010

یکیتون مرام بزاره بیاد یه فیلم بسازه اولشم بنویسه داستان این فیلم کاملن تخیلی‌ایس، بعد یک روز از زندگی من فیلم برداری کنه نشون بده. یعنی ده هیچ آواتار می‌گیره.

Monday, May 10, 2010

Tuesday, May 04, 2010

از توله‌گی این مشکل دارم. در کمدم باز باشه استرس دارم، می‌ترسم. من به بوگی‌من اعتقاد دارم.

Saturday, May 01, 2010

اینقدر به بودنت باور داشتم که حتی به نبودنت فکر نمی‌کردم
دلم می‌خواد موبایلم تو سر خودم خورد کنم بسکه زنگ می‌خوره، باطری کشیدم و راحت نشستم. متنفرم ازش

Friday, April 30, 2010

خدایا ممنونم که بلاک، هاید، نخوندن یا اگه همه این‌ها نشد، فش خارمادر آفریدی

Thursday, April 29, 2010

فیلم‌های خفن سینمای ایران دارم می‌بینم یکی بعد از یکی دو خواهر، آتش‌بس، به روح بابام، اگه می‌تونی من بگیر و برای امشبم ثروت نهفته رو انتخاب کردم

Tuesday, April 27, 2010

ملافه‌های تختم عوض کردم، همون سفید‌ ساده‌هارو انداختم. رو بالشتی‌هامم عوض کردم مشکلی خال‌خالی‌ها رو گذاشتم جا نارنجی‌ها، الانم خیلی شیک یه سه چار تا پیس عطرم زدم به ملافه‌های تازه عوض شدم. دلم می‌خواد سال‌ها تو خنکی‌های تازه‌ش بمیرم به علی‌اکبر قسم
هنوز 2008 برام سال جدید حساب میاد. از 2008 به بعد دیگه تقریبا حتی یک ذره هم پیشرفت نکردم حتی لاکپشت‌وار

Monday, April 26, 2010

با سرعت 24kb/sec باید فیلتر شکن هم اجرا کنم. فشه دیگه فشه.
یک‌پوریا رو که بستم، گفتم میام اینجا راحت‌ترم برای خودم. هر چی دلم خواس می‌نویسم بدون اینکه بخوام جواب پس بدم. بعد حالا برداشتن بلاگر فولان کرده.مثل چکش می‌شه این افکارم دقیقن میخوره وسط سرم. اه اه اه
ریشات بخورم شیپیش

Saturday, April 24, 2010

من همیشه فکر می‌کردم باید 3 اردیبهشت 89 دیگه خوشبختترین آدم روی زمین باشم. این فکرم از سال 80، 81 باهامه. تو رویاهام همیشه فکر می‌کردم 3 اردیبهشت دو تامون زیر آفتاب لم دادیم؛ داریم از آفتابی که رومون می‌تابه لذت می‌بریم تو یه جزیره‌ای که الان که 3 اردیبهشت هم تموم شده پیداش نکردم هیچ ذهنیتی ندارم ازش.
3 اردیبهشت بی دلیل شده بود برای من روز مهمی، همه رویاهای زندگیم ختم می‌شد به 3 اردیبهشت. خلاصه امروز وقتی دانیال بسته بودم رو سینه‌ام داشتم نودل‌های پخته‌ شدم‌رو با مخلوط تفت داده شده گردو کدو،بادمجون، پیاز و سیر قاطی می کردم فهمیدم، 3 اردیبهشت بود امروز. به دانیال گفتم، دانی امروز 3 اردیبهشت بود من نه تنها به آرزوهایی که داشتم نرسیدم حتی نصف چیزهایی که داشتمم برام شده آرزو دانیال هم عین منگل‌ها نگاه می‌کرد فقط. خلاصه 3 اردیبهشت هم گذشت.

Friday, April 23, 2010

خیلی کم پیش میاد از اجرای لایو یک موزیک بدم بیاد، تقریبا همشون خوب بوده تا الان برام. ولی mark knoper- lions( live at the bbc)عالی بود عالی.
الان تریلی با بارش تو اتاقم گم می‌شه.
من اگه بخوام از تو بنویسم که همینطوری نمی‌تونم یه سابجکت بنویسم، باید از اولت بنویسم تا آخرت، که تو حوصله خوندنش داری نه من حس نوشتنش. تازه آدمی که آخرش باشه تموم شده باشه دیگه نوشتن نداره.
اولین باری که به طور واقعی له شدم ده سالم بود، زمانی که تو بستکبال داداشم نزاشت حتی یه دقیقه توپ بیاد دستم. بعد از اون سعی کردم به له شدن عادت کنم. الان دیگه برام عادیه، مثلن اگه صب از خواب پاشم ببینم ننه‌ام هم باهام طرفه، به فاطمه اصلن شوک نمی شم.

Wednesday, April 21, 2010

با راک بزرگ شدم، ناخواسته. عادت دارم بهش، داداشم یه راکر خوب بود. یه آدمی که لااقل موزیکی که گوش می‌داد می‌فهمید. راک جذب می‌کنه، بفهمیش نمی‌تونی ولش کنی. شاید هر چند وقت یه‌بار بزنی تو یه سبک دیگه ولی باز ته‌تهش تو خلوت خودت میای سر همون موزیک‌هایی که گوش می‌دادی قدیم. متاسفانه راک دیگه تو دهه 90 مرد، حیف شده دیگه واقعن. من باید دهه 70 به دنیا میومدم. گناه دارم من برای دنیای موزیک هوس، ترنس نیستم.
گردنبندی دارم که اگه تو دهنم نباشه صد در صد گردنمه. از جنس نقره به طرح بعد اون لبه تیزش آخر یه روز باعث مرگ من میشه. شبی نیست که نره تو رگ گردنم من از درد بیدار نشم

Tuesday, April 20, 2010

چه می‌کنه این اتک همه کاره
وسواس دارم، وسواس تمیز کردن خونه‌ام. طبعن می‌تونم تو زباله‌دونی سال‌ها بدون نگرانی زندگی کنم. ولی کافیه بگن این زباله‌دونی الان دیگه شده خونه‌ات از فرداش با آب، تاید، ریکا، جارو برقی و هزار‌تا کوفت و زهرمار دیگه می‌افتم رسمن به جونش تا اون جوری که می‌خوام برق نزنه ولش نمی‌کنم.

Monday, April 19, 2010

لخت می‌شم تی‌شرتم عوض کنم، نمی‌دونم با آدم خوابیدم یا چرخ‌خیاطی
یه فایل پیدا کردم رو هارد کامپیوتر قدیمیه، بعد هی فکر فکر که این چی بوده که اینقدر مهم بوده برام که تو فولدر ایمپورت فایل نگه داری می‌شده این چیزا. بعد دیدم حتی پسوند فایل هم برام عجیبه با سرچ این حرف‌ها به این نتیجه رسیدیم که بک‌آپی هستش که بنده از مسیج‌های اینباکس موبایلم اون موقع گرفتم. یعنی آرشیو اس‌ام‌اس‌های 7 سال پیشم. چه انی بودم اون موقع با چه انایی زندگی می‌کردم اون موقع، بعد یه سری کلمات نا مفهوم بین من دوس‌دختر اون موقع‌ام رفت آمد شده بود که یادم نمیومد چیه، مثلن E M K? خب طبعن این معنی نداره ولی اون گفته بود در جوابش A E M. مسنجرم آنلاین کردم دیدم آنلاین بعد استاتوسش نوشته بود E M T? بعد داستان این کلمات یادم افتاد اول جملاتی که به هم می‌خواستیم بگیم می‌زدیم با هم خیلی شیک حرف می‌زدیم الان ولی دارم فکر می‌کنم دلیل این کاری که می‌کردیم چی بوده و چرا؟
پینک دوس دارم. با اینکه یه سلبیریتی خوب هستش، همیشه بی حاشیه بوده. پذیرفتنش همون جوری که هست، کسی بهش گیر نمی‌ده. آهنگاش نقد نمی‌کنن اصلن کاریش ندارن، اونم فقط خیلی بخواد هم بکشه بامزه‌گی کنه یه گیری به پاریس هیلتون می‌ده. کلن بی حاشیه بودن تو اوج خیلی خوبه تو اوجم نباشی خوبه حتی.

Sunday, April 18, 2010

Saturday, April 17, 2010

موبایلم مرد، حوصله گوشی جدید عادت کردن بهش ندارم.

Thursday, April 15, 2010

طبعن گوگوش با اینکه خوبه می‌تونه یه‌هو تمام مراحلی که لازمه از یه جا شروع شه تا به حال روز خراب برسی طی یه مرحله انجام بده.
وقتی از درک ساده‌ترین مشکلاتم عاجزی، وقتی اصلن نمی‌فهمم چی می‌گی. نمی‌دونم چه اصراری داری بشینی با من حرف بزنی، موندم تو کار خودم. نمی‌دونم من خواستم ننه بابا داشته باشم، اصلن من کاره‌ای بودم این وسط؟
تو شروع دیگه هم باشی من هنوز به ته قبلیه نرسیدم
لازمه بگم هر وقت هر مشکلی باهم داریم لازم نیس هی بغل گوش من تکرار کنی من دوست دارم من دوست دارم. خب به تخمم نداشته باش این یک دومن چه فرقی به حال مشکلمون می‌کنه دوس داشتن تو

Wednesday, April 14, 2010

من معمولن اگه شب‌ها بخوابم. صب ساعت 8 بیدارم، اگه هم نخوابم که صب به صب ساعت بالا سرم که ساعت 8 زنگ می‌زنه رو قطع می‌کنم، می‌رم پی زندگیم. ولی خوب از اونجایی که از ساعت 8 صب تا 12، 1 ظهر با کسی حرف نمی‌زنم اونچنان هرکی باهام حرف می‌زنه میگه ااا خواب بودی؟ برو بخواب. بعد اصلن مسئله مهمی نیس این حرف ولی من از تکرار بدم میاد از تکرار اینکه نه بابا خواب کجا بود از فلان ساعت بیدارم.

Saturday, April 10, 2010

عزیزم با کون نه با رون بیا مرسی

Friday, April 09, 2010

خب طبعن عاشقتم تیکه کلام منه، تیکه کلام من نه‌ها تیکه کلام خیلی از ماهاس. بی دلیل هم می‌گمش یعنی یه چیزی تو مایه‌های اوکی‌ئه محسوب میشه این حرف برام. ولی خب این دلیل نمیشه هر وقت من این جمله رو بگم تو قربون صدقه واقعی بری از من.
یه سری متن نخونده ندارم یه سری پست نخونده یه سری مقاله نخونده پرینت گرفتم دارم میرم توالت بخونمشون بیام

Thursday, April 08, 2010

Tuesday, April 06, 2010

همه از من گریزانن تو هم بگذر از این تنها
داریوش نصفه شب
تنها چیزی که من دیگه هنوز یه مقدار بهش عشق می‌ورزم همین سوپرمنه

Monday, April 05, 2010

حالا یه آشغالی برداشت یه سیبی خورد تو باید مارو بگای به جاش؟

Saturday, April 03, 2010

Friday, April 02, 2010

چطوری می‌تونی مثلن فردا بیای بگی پوری من زن گرفتم.

Thursday, April 01, 2010

آرش از اون انسان‌های رو اعصابه از اون موجوداتی که بسکه دوس دارن تو پرانتز باشن له‌ت می‌کنن. بسکه برای همه چیز توضیح دارن. حتی بسکه زر می‌زنن
گوشه مخم درد می کنه

Wednesday, March 31, 2010

مملکتی داریم، آ لت خوب هر انی پیدا می‌کنید می‌نویسید

Tuesday, March 30, 2010

با آنادما که شروع شد ببینیم با چی تموم میشه